برای دسترسی به لیست کلیه قصه های ظهر جمعه لطفا روی لینک زیر کلیک کنید
[ Ссылка ]
در بغداد مردی به نام خالد زندگی می کرد. او وضع خوبی داشت و محتاجِ کسی نبود، اما سر و وضعش خوب نبود و هرکه او را میدید، فکر میکرد فقیر است. او از خدا تشکر نمیکرد و خسیس بود.
خالد در ماه، حتی یک دینار هم خرج خودش نمیکرد و لباسها و کفش نامناسبی میپوشید. کفشهای وصلهدار او بچهها را به خنده میانداخت. خیلی عجیب بود که این کفشها چطور این همه مدت، دوام آوردهاند. کفاشها و پینهدوزها دیگر کفش او را نمیدوختند و او و کفشهایش، زبانزد مرم شهر شده بودند.
روزی، در بازار، کاسبی به خالد گفت که پیشنهادی خوب و پردرآمد برایش دارد....
#کتاب_صوتی#قصه_ظهر_جمعه#قصه_شب
#قصه
#قصه_ظهر_جمعه
#Ghese_Zohre_Jomeh
#محمدرضاسرشار
#داستان_شب_رادیو
#قصه_شب
#قصه_شب_رادیو
#رادیو
#راه_شب
#داستان_فارسی
#راه_شب
#داستان_کودکانه_فارسی
#داستان_راستان
#حکایت_های_فارسی
#حکایت_های_ایرانی
#داستان_های_کوتاه
#داستان_های_فارسی
#داستان_های_صوتی
#حکایت_های_زیبا_ایرانی
#داستان_های_زیبا_ی_ایرانی
#حکایت_های_پند_آموز
#قصه_های_پند_آموز
#داستان_های_پند_آموز
#dastanhaye_farsi
#ghese_zohre_jomeh
#dastan
#قصه_های_خوب
#مرزبان_نامه
#کتاب_های_کهن
#حکایت_های_کهن
#قصه_های_کهن
#حکایت
#داستان
#کتاب_گویا
#RADIO_ZIBA
#رادیو_زیبا
#RADIOZIBA
Radio Ziba
رادیو زیبا
داستان های فارسی
داستان شب رادیو قدیمی
قصه شب
داستان شب رادیو
قصه ظهر جمعه
Ghese Zohre Jomeh
کتاب گویا
کتاب صوتی
Ещё видео!