معرفت اسم ربّ
هر کسی برای آن که مسیر موفقیت و پیروزی خود را تشخیص دهد باید اسم «رَبّ» خود را بشناسد و به آن وصول داشته باشد. هر کسی باید بداند تحت دولت کدام «رَبّ» است. هر پدیدهای «رَبّ»مخصوص به خود دارد. برای همین است که فرمودهاند: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه». چون هر کسی «رَبّ» مخصوص به خود دارد راههای وصول به حق تعالی به اندازهٔ انفاس خلایق میشود: «الطرق إلی اللّه بعدد أنفاس الخلائق»؛ زیرا انفاس پدیدهها همان ارباب آنهاست. راههای وصول به حق تعالی به اندازهٔ ارباب آفریدههاست. ارتباط هر پدیدهای با اللّه از طریق «رَبّ» است و باید به این گزاره افزود: «من عرف ربّه فقد عرف اللّه». برای وصول به اللّه راهی جز شناخت «رَبّ» نیست.
راههای وصول به حق تعالی مختلف و گوناگون نیست و راه یکی است که همان صراط مستقیم است، ولی آنچه به این طریق وحدت میدهد جنس آن است که همان حقیقت «رَبّ» است. هزاران راه به سوی خدا گشوده نیست و راه همواره یکی است که همان طریق «رَبّ» است، ولی «رَبّ» واحد نیست و هر کسی یک «رَبّ» ویژه و مخصوص دارد و تمامی پدیدهها را به الله تبارک و تعالی میرساند که واحد است. «رَبّ» برای هر کسی سِرّ اوست و امری شخصی است که هر کسی با «رَبّ» خود تعین پیدا میکند؛ همانطور که نفس هر کس تعین «رَبّ» اوست و «رَبّ» معین نفس و مظهر آن است به گونهای که میشود گفت: «من عرف ربّه فقد عرف نفسه». این گونه است که قرب به «رَبّ» قرب به حق میآورد.
برای شناخت «رَبّ» باید محاسبه داشت ولی محاسبهای که علتها و ریشهها را دریابد نه خوبی و بدی کردار که شاخه و معلول محسوب میشود و محاسبهای عامیانه است.
برای معرفت نفس نخست باید ذاتیات خود را به دست آورد و سپس صفات، خصوصیات و آثار نفسانی خویش را شناخت. فعل، تنزیلِ ذات و صفت است و با در اختیار داشتن شناخت آن دو، میشود به معرفت فعل خود نیز دست یافت. در محاسبهٔ فعل میتوان دهها فعل را آمار گرفت و به آن کثرت داد، ولی به دست آوردن امور ذاتی و صفات نفسانی بسیار سخت است و در قلت و ندرت انجام میپذیرد. از صفات نقص نفسانی، داشتن ترس، امساک و عافیتطلبی و از صفات کمال، داشتن حریت و آزادگی است. صفاتی ذاتی است که حتی اگر پاداش یا تنبیه برداشته شود و فرد آزاد باشد، باز نمیتواند آن را انجام ندهد. به دست آوردن صفات نفسی و ذاتی در محیط بسته ممکن نیست و میشود صفات ساختگی، جعلی و اعتباری را صفات نفسانی و ذاتی خود پنداشت. برای نمونه، ممکن است در جامعهای بسته، لحاظ حرمت جامعه و مردم را نماید و پوشش خود را حفظ کند، ولی اگر آزاد گذاشته شود در بند پوشش نباشد. برای یافت صفات نفسانی و ذاتی باید خود را از امور شرعی و احکام آن و نیز حفظ آبرو و لحاظ افراد جامعه و مردم و آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت و حتی لحاظ خداوند رها ساخت و آنگاه نفس خود را یافت که چه میکند و اوصاف آن را در فضای باز و آزاد به دست آورد به گونهای که حتی نفس نیز به خودفریبی رو نیاورد و خویشتن خویش را فریب ندهد. باید خود را از تمامی قیدها رها و آزاد کرد و آنگاه دید به صورت ذاتی فردی بخشنده است یا ممسک و ترسو است یا مهربان. باید طبایع و صفات نفسانی و اصول ثابت و پایداری که نهفته در نفس است را به دقت بسیار، جست و جو کرد و به دست آورد. برای مثال، کوزه را میشود شکست؛ زیرا انفعال در آن نیست، ولی همین کوزه اگر مدتی آب را در خود نگه دارد، آب در آن نفوذ میکند، ملایمت آب در آن مینشیند و آن را محکم میسازد و آب با نفوذ در گِل کوزه به آن انفعال میدهد؛ بهطوری که به راحتی نمیشکند و این آب است که مانع شکستن آن میشود. برخی در ذات خود تحقیر و کوچکی راه میدهند و با دیگران آشتی میکنند. چنین کسانی دارای انفعال هستند و شکست دادن چنین افرادی سخت است.
تا بدینجا گفتیم نخست باید خصوصیات نفسانی خود مانند التیامپذیری، خشونت، انفعال، امساک، بخل، بدخلقی یا خوش خلقی را در خود شناخت. در مرحلهٔ بعد باید این اوصاف و حقایق را با اسمای الهی تطبیق کرد تا به اسمی که با خلقیات و اوصاف او تناسب دارد نزدیک شود و تشخیص دهد خصوصیات او در کدام یک از اسما وجود دارد. آیا او با «باسط» سازگار است یا «جبار»، با «لطیف» هماهنگ است یا «قاطع»؟ بعد از آن باید به این مسأله توجه کرد آیا خصوصیات نفسانی وی اموری کلی است یا جزیی. برای نمونه، اگر اسم «باسط» با او مطابقت دارد آیا چنان گسترده است که با باسط در ضمن رحمان سازگار میباشد یا باسطی است که در رزاق است یا اگر با «قاطع» هماهنگ است، در ضمن «جبار» است یا «قامع»؛ یعنی بسط وی دانی است یا متوسط یا عالی.
باید چگونه بودن خود را به دست آورد فارغ از این که جمالی باشد یا جلالی و فارغ از این که سعادت داشته باشد یا نه و فارغ از این که صفات خوبی دارد یا نه.
کسی که صفات نفسانی و ذاتی خود را میشناسد باید حرکت زندگی و مسیر آن را بر اساس آن برنامه ریزد و عمل کند. تا کسی اسم «رَبّ» خود را نشناسد نمیشود برای او برنامهریزی آموزشی و تربیتی داشت.
نامگذاری برای فرزند که در اسلام، بسیار مورد اهتمام است برای آن است که والدین بتوانند صفات نفسانی او را بدانند و او را بر پایهٔ اسمی که دارد تربیت کنند و او را از مسیر طبیعی که در جبلی او نهفته است منحرف نسازند و چیزی را به جبر و زور بر او تحمیل نکنند. اگر نامگذاری فرزندان علمی شود و به دست اولیای حق انجام پذیرد، مسیر فرد با شنیدن نام وی مشخص میگردد و والدین و مربیان آموزشی، تربیت را بر پایهٔ آن قرار میدهند. برای همین است که گفته میشود: «الاسماء تنزل من السماء».
منبع: تفسیر هدی
آیت الله محمدرضا نکونام
Ещё видео!