😢فقط کمی نور😢
روستایی که کودکانش نابینا به دنیا میآیند!
........................
حامد نوبری، فقط کمی نور، 1389 مستند «فقط کمی نور» ساختهی حامد نوبری دربارهی ساکنان روستای «چهار برج» از توابع خراسان شمالی است که در حدود سه قرن است به دلايل نامعلومی در آن كودكان نابينا به دنيا میآيند.
سید حامد نوبری متولد 1365 فارغ التحصیل رشته سینما، گرایش کارگردانی ازدانشکده سینما تئاتر تهران 1389. جرقهی ساخت این مستند کوتاه وقتی زده میشود که یکی از دوستان حامد نوبری به طور اتفاقی درباره روستایی با او صحبت میکند که در آن کودکان نابینا متولد میشوند. قضیه برای او جالب میشود و چند ماه در اینترنت و منابع دیگر تحقیق میکند، اما هیچ مطلب جامع و کاملی چه در اینترنت و چه در دیگر منابع پیدا نمیکند.
فقط توضیحی مختصر در یک روزنامه محلی پیدا میکند که آن هم مربوط به سالها قبل بوده و چندان قابل اطمینان به نظر نمیرسیده است. بنابراین به خود روستا رفته و چیزی که حتی فکرش را هم نمیکرده به چشم خود میبیند. به گفتهی حامد نوبری: وقتی ایدهی فیلم فقط کمی نور رو پیداکردم اولش برام خیلی جالب بود ولی بعد از یه مدتی از خودم پرسیدم خب که چی؟ یه روستایی که درصد بالایی از مردمش نابینا هستند. ازکجا معلوم که اصلا راست باشه. اگه واقعیت داشت تا حالا صدبار مستندسازای بزرگتر از من ساخته بودند.
آنقدر مستندساز هست از من زرنگتر و باهوشتر. خراسان به این بزرگی، یه فیلمساز نداره که تا حالا آنجا رفته باشه و تصویر گرفته باشه؟! با دوستم قرارگذاشتیم که بریم و روستا رو از نزدیک ببینیم ولی از اتوبوس جا موندیم. بهش گفتم بیخیال شو بیا برگردیم این کار هنوز شروع نشده کلی دردسر داره. با اصرار دوستم دوباره بلیط گرفتیم وراهی سفرشدیم. تقریبا دوازده سیزده ساعتی تو راه بودیم. وقتی به شهر اسفراین رسیدیم یه راست رفتیم فرمانداری ودر آنجا از ما مجوز خواستند. و ما چیزی به اسم مجوز نداشتیم، ولی از طریق یکی از اهالی روستا به طور مخفیانه به روستا رفتیم.
در نگاه اول همه چیز طبیعی بود. به خانه دهیار روستا رسیدیم و بهش گفتم که می خوام به این مردم کمک کنم و یه فیلم خوب بسازم. و برای راضی کردنش حتی الکی گفتم که قرار است فیلم رو به رییس جمهور هم نشان بدم. دهیارحتی ما رو توی خونش هم راه نداد، فقط جلوی در مقداری آب خنک خوردیم و شروع به تحقیقات توی روستا کردیم. چه مصیبتی بود. در هرخانهای را که میزدی حداقل یک و حداکثر سه نابینا رو می دیدی. به علاوهی معلولیت ذهنی و حرکتی. تهیهکنندهای برای شروع کار وجود نداشت.
از آن بدتر متوجه شده بودم که یه گروه فیلمسازی هم توی روستا مشغول ساخت فیلم هستند. کلی روحیهام رو از دست داده بودم. دوتا سکه از جایزه فیلم قبلیم رو گذاشتم و شروع به ساخت کردم. بدترین روزهای زندگیم بود. نه به خاطر خانههایی که توش بچههای نابینا تو دل هم وول میخوردند و نه به خاطر بوی ادراری که انگار تمام روستا رو گرفته بود. فقط به خاطر مشکلی که با عواملم داشتم.
چون نه من حرف اونا رو میفهمیدم و نه اونا حرف منو. مردم آنجا جلوی دوربین حرف نمیزدند و معتقد بودند که ما هم مثل بقیه هستیم و هیچ دردی ازشون دوا نمیکنیم. به سختی اعتماد میکردند و حتی ما رو توی خانههاشون هم راه نمیدادند. چقدر مخفیانه تصویربرداری کردیم وچقدر تحقیر شدیم. هیچ خاطرهی خوبی تو ذهنم از اون روزها نمونده. همهاش سختی بود ورنج.
جوایز فیلم فقط کمی نور، مستند 22 دقیقه برندهی جایزه بهترین کارگردانی مستند از بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر برندهی تندیس و دیپلم افتخار برای بهترین فیلم مستند از بیست و ششمین جشنوارهی فیلم کوتاه تهران برندهی تندیس و دیپلم افتخار برای بهترین فیلم مستند از انجمن منتقدان و نویسندگان برندهی تندیس و دیپلم افتخار برای بهترین فیلم مستند از هفتمین جشنوارهی فیلم دانشجویی نهال برندهی تندیس و دیپلم افتخار برای بهترین فیلم از دیدگاه تماشاگران از هفتمین جشنوارهی فیلم دانشجویی نهال برندهی جایزهی ویژهی هیات داوران در جشنوارهی ملی جوان شامل تندیس و دیپلم افتخار جشنواره برندهی تندیس و دیپلم افتخار برای کسب مقام دوم مستند از ششمین جشنوارهی بین المللی دانشجویی
Ещё видео!