00:03
سپرده به زمین
14:17
استخری پر از کابوس
35:20
روز اسب ریزی
54:05
تاریکی در پوتین
01:05:50
شب سهرابکشان
01:33:47
چشمهای دکمهای من
01:42:13
مرا بفرستید به تونل
02:01:12
خاطرات پارهپاره دیروز
02:25:00
سهشنبهی خیس
02:42:22
گیاهی در قرنطینه
درباره کتاب
کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند»، داستان بلند یا رمان نیست. این کتاب ۱۰ داستان کوتاه یا همان داستانک را در خود جای داده است. داستانهای کوتاهی که با خواندنشان، انگار به تماشای فیلمهای کوتاه چند دقیقهای نشستهاید. چون با خواندن هر کدام از آنها، مدام در خیالتان تصویرسازی میکنید و این اعجاز قلم «بیژن نجدی» است؛ نویسندهای که کلمهها را کنار هم میچیند برای تصویرسازی.
حجم داستانهای «کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند» کم است و بعضی از آنها دو صفحه بیشتر نیست. پست مدرن، رئالیسم جادویی و … کلمههایی هستند که به «کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند» سنجاق شدهاند.
قسمتی از کتاب: (وصیتنامه بیژن نجدی در ابتدای کتاب)
نيمی از سنگها، صخرهها، کوهستان را گذاشتهام
با درههايش، پيالههای شير
به خاطر پسرم
نيم دگر کوهستان، وقف باران است
دريایی آبی و آرام را با فانوس روشن دريایی
میبخشم به همسرم.
شبهای دريا را
بي آرام، بیآبی
با دلشورههای فانوس دريایی
به دوستان دوران سربازی که حالا پير شدهاند.
رودخانه که میگذرد زير پل
مال تو
دختر پوست کشيده من بر استخوان بلور
که آب، پيراهنت شود تمام تابستان.
هر مزرعه و درخت
کشتزار و علف را
به کوير بدهيد، ششدانگ
به دانههای شن، زير آفتاب
از صدای سه تار من
سبز سبز پارههای موسيقی
که ريختهام در شيشههای گلاب و گذاشتهام
روي رف
يک سهم به مثنوي مولانا
دو سهم به «ني» بدهيد.
و میبخشم به پرندگان
رنگها، کاشیها، گنبدها
به يوزپلنگانی که با من دويدهاند
غار و قنديلهای آهک و تنهایی
و بوی باغچه را
به فصلهایی که میآيند
بعد از من…
Ещё видео!