"خوابهای طلایی استاد جواد معروفی"

با یادت درهوای تو سرشاراز عطر جان تو
در شب مهتاب با نسیم باد در پی ات نشان نشان روم
در حریر یاد می زنم فریاد عشقم را دریاب
چون آبی به کامم چون نایی به جانم
درمان این دل تب دار من تویی
در خوابی طلایی بر بالینم آیی
برده ای از من ای مه تو تاب و قرارم
با نوای ساز میشوم دمساز
وه چه سرخوشم که با نگاهتم همراز
دریابم دریابم دریابم
چون آبی به کامم چون نایی به جانم
درمان این دل تب دار من تویی
در خوابی طلایی بر بالینم آیی
برده ای از من ای مه تو تاب و قرارم
هادی بختیاری ...دوم تیرماه 1393

свернуть