اگر شراب دهد پیر می فروش مرا
در این بهار نبینی دگر به هوش مرا
دهان قلزم مواج بستن آسان نیست
توان کیست کند منع از خروش مرا
همین منم که فتم مست شب به میکده ها
سحر برند خراباتیان به دوش مرا
تو ای حریف مپندار که آنقدر خامم
به هفت دیگ خود افلاک داده جوش مرا
گلم به صحن چمن جلوهٔ دگر دارم
چه می برید به دکان گلفروش مرا؟
چه خوش ترانهٔ سرکرده ام دراین گلشن
خدا کند که نسازد فلک خموش مرا
دلم به سینه زفرط نشاط می رقصد
که تا صدای خروشی رسد بگوش مرا
در این ریاض من آن نکهت سبکبارم
که با نشاط برد برگِ گل بدوش مرا
مرا به قاصد و پیغام احتیاجی نیست
دهد "نوید" زبام فلک سروش مرا
مرو از کوه خرابات اگر خدا طلبي
به نبی کعبه قسم، خانه خدا اینجاست
شاعر : غلام احمد نوید
RAHEEM BAKHSH | استاد رحیم بخش | اگر شراب دهد پیر می فروش مرا
Теги
AhmadZahirLatifNangarhariAryanaSayeedHedayatullahRafeeqShinwariKabulQaderAshpariPokhtoZakhelWagmaTappayMomandDocumentaryHumaGulzamanUbaidJoyendaJawedSharifAfghantheaterAfghanMovieAfghanFilmGulzarAlamKaranKhanNashenasTakkarMukhtarMajeedAsadbadiRasulbachaShahenshabachaJawedIqbalNaziaIqbalPashtoSarbanBakhtzaminaShahwaliSarahangAhmadwaliNaghmaShafiqMureedMangalAhmadmureedBeltoonFarhadDaryaQamarGulaAwalmirAfghanHaroonpachaHaroonbachaAfghanistan