حمایت اختیاری از دیپ پادکست:
[ Ссылка ]
Instagram: Https://www.instagram.com/deep.podcast
Telegram Channel: Https://www.telegram.me/deeppodcast
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بلاش یکم اشکانی
(پادشاه ملی گرای اشکانیان)
قسمت یازده تاریخ اشکانیان – تاریخ اشکانیان نوشته حسن پیرنیا
جوان طمع کار:
تا آنجا پیش رفتیم که ونون بیست و یکمین پادشاه اشکانیان شد. طبق سکه هایی که به دست آمده ونون از سال 51 تا 52 میلادی سلطنت کرد بعد از یک سال هم از دنیا رفت. بعد از ونون فرزندش بلاش اول، بیست و دومین پادشاه اشکانی شد. بلاش با رضایت کامل دو برادرش یعنی (تیرداد) و (پاکور) تاجگذاری کرد. شرایط در ابتدای پادشاهی بلاش تعریف چندانی نداشت. در اون دوران ایران درگیر قحطی، گرسنگی و بیماری های وبا و طاعون شده بود. در همان روزهای آغازین هم جنگی بین ارامنه و یهودی ها درگرفته بود که خاک روم و ایران رو هم تهدید میکرد.
در آن زمان پادشاه گرجستان فردی بود
فرسمن این قضیه رو فهمیده بود برای اینکه خطر رو دفع کنه از پسرش خواست به ارمنستان بره و با یک حیلهای، مهرداد پادشاه ارمنستان رو سرنگون کنه. این رو هم باید بگیم پادشاه ارمنستان برادر پادشاه گرجستان بود. رادامسیت قبول کرد و به دربار عموش یعنی مهرداد رفت. جوری وانمود کرد که از دست پدرش ناراحته و یکجواریی به ارمنستان پناه برده. روز به روز رابطه مهرداد و رادامسیت قوی و قوی تر میشد جوریکه پادشاه ارمنستان برادرزادهاش رو امینترین فرد دربار میدونست. بعد از مدتی رادامسیت توطئهای برای سرنگونی مهرداد ترتیب داد و خودش به گرجستان برگشت. رادامسیت به پدرش فرسمن گفت: هرکاری لازم بود انجام دادم از اینجا به بعد باید با نیروهای نظامی وارد بشیم.
رادامسیت با حمایت پدرش فرسمن پادشاه ارمنستان شد و جای مهرداد رو گرفت. اما مردم ارمنستان اصلا از رادامسیت راضی نبودند. در همین حین بود که بلاش پادشاه اشکانی قصد داشت به سمت ارمنستان حرکت کنه. مدتها بود رومی ها ارمنستان رو از ایران گرفته بودند. بلاش به ارمنستان رسید و با یک درگیری جزعی، ارمنستان مطیع شاه ایران شد. بلاش برادرش تیرداد رو پادشاه ارمنستان کرد. بلاش به دلیل سرمای هوا به پایتخت اشکانیان یعنی تیسفون برگشت، رادامسیت هم که فرار کرده بود موقعیت رو مناسب دونست و مجددا عازم ارمنستان شد. مدتی هم قدرت رو در ارمنستان به دست گرفت اما مردم ارمنستان ازش نفرت داشتند در نهایت هم دست به یک شورش زدند و رادامسیت اینبار از خشم مردم ارمنستان فرار کرد.
در اون دوران یک منطقه باستانی وجود داشت به اسمِ (آدیابن). آدیابن یک منطقه ای بود در مرزهای فعلی عراق و ایران و ترکیه. پادشاه این منطقه بسیار سرکش شده بود. بلاش، شاه اشکانی برای اینکه این آدم سرکش رو رام کنه دستور داد که سالیانه به دولت مرکزی ایران خراج پرداخت کنه. اما شاه آدیابن قبول نکرد شاه اینطور گفت الان از ما خراج میخوای فردا روز چیزهای بیشتری طلب میکنی. همین قضیه بلاش رو بسیار عصبی کرد. بلاش با لشکریان قدرتمند راهی آدیابن شد اما خبر بسیار بدی از مرزهای شرقی به گوشش رسید. بهش اطلاع دادند که سکاها در نواحی شرقی دست به آشوب زدند ، مرزها رو تهدید و اموال مردم رو غارت میکنند. بلاش وقت رو تلف نکرد و به سرعت به سمت منطقه سکاییه رفت. شکست بسیار سنگینی بر سکاها وارد آورد جوریکه اون ناحیه مطیع بلاش یکم شد. بدون اینکه استراحت کنه دوباره به آدیابن برگشت متوجه شد که حاکم منطقه از دنیا رفته و فرزندش جانشین اون شده. فرزند برخلاف پدر، بسیار عاقل و مطیع بود و قبول کرد خراجگذار دولت اشکانی باشه.
بعد از این پیروزیها، بلاش دوباره عازم ارمنستان شد. بلاش در زمینه مسئله ارمنستان هیچ حقی برای رومی ها قائل نبود و اعتقاد داشت ارمنستان جز لاینفک ایرانه. فرصت خوبی هم برای اینکار پیدا کرد. در اون دوران قیصر روم، یعنی نرون، 17 ساله بود و هیچ علاقهای به جنگ و خونریزی نداشت شدیدا هم عاشق هنر و موسیقی بود. بهترین فرصت بود که ارمنستان دوباره به دست ایران بیافته. اما چنین چیزی برای بزرگان روم قابل هضم نبود ، در سال 55 میلادی بوی جنگ بین اشکانیان و رومیان به مشام میرسید. بزرگان روم قبل از آغاز جنگ تصمیم گرفتند از در مذاکره وارد بشن. به همین دلیل سفیرانی رو به نزد بلاش فرستادند. رومی ها به بلاش پیشنهاد دادند که تمامی نیروهای نظامی ایرانی از خاک ارمنستان خارج بشن و روم هم هیچ حقی در ارمنستان نخواهد داشت از اونطرف (تیرداد) برادر بلاش همچنان پادشاه ارمنستان باقی میمونه. بلاش هم پیشنهاد رومی ها رو پذیرفت. به هر حال دو طرف بارها با هم جنگیده بودند و ایران هم به هیچ عنوان در مقابل روم کم نمیاورد و حتی چند بار هم روم رو شکست داده بود پس رومی ها هم تصمیم گرفته بودند محتاطانه با بلاش برخورد کنند.
ولی به فاصله کوتاهی یک آشوب داخلی در ایران شکل گرفت. (بَردان) فرزند بلاش علیه پدرش قیام کرد. این قیام اصلا آشوب کوچکی نبود و سه سال طول کشید. بین سالهای 55 تا 58 میلادی ایران درگیر جنگ بین پدر و پسر بود. در نهایت بلاش تونست بر پسرش پیروز بشه و بعد هم پسرش رو به قتل رسوند. بعد از این نبرد رفتار بلاش هم تغییر کرد و دیگه به کسی اعتماد نداشت. با اینکه برادرش پادشاه ارمنستان بود و با رومی ها پیمان بسته بود اما دوباره تعداد زیادی از نیروهای اشکانی رو در ارمنستان مستقر کرد. رومی ها هم در جواب با لژیون هاشون بخشی از ارمنستان رو اشغال کردند. همزمان باز هم یک آشوب داخلی در ایران شکل گرفت این آشوب اجازه نداد که بلاش رومی ها رو گوشمالی بده. اینبار این آشوب در گرگان شکل گرفت و بلاش باید خودش رو به اونجا میرسوند. رومی ها با کمک گرجستانی ها از فرصت استفاده کردند و تمام ارمنستان رو تصرف کردند. تیرداد هم نتونست مقاومت کنه و به ناچار به آذربایجان پناه برد. رومیها (تیگران) نوه (ارخه لائوس) رو پادشاه دست نشانده ارمنستان کردند.
فرجام بلاش یکم:
Ещё видео!